بحث ميداندادن به مربيان جوان، بحث روز اسـت. دچار يك دوگانگي شدهايم; از سويي دايـره مـربـيـان درجـه يـك فـوتـبـال ما بسيار محدود شده و تزريق خوني تازه به اين جريان را فرياد مـيزند، از سوي ديگر عملكرد عجولانه زمينه سقوط بـسـيـاري از مربيان جوان را كه در صورت طي كردن يـك رونـد صـحـيـح تـوان بـالايي دارند فراهم ميآورد هـمـچنان كه در مورد عليدايي، افشين پيرواني و … اينگونه.
به نوشته کلمه سبز؛ زيـنالـديـن زيـدان اسـطوره فوتبال فرانسه بعد از كنار رفتن «به موقع» از دنياي قهرماني چكار كرد؟ آيا فورائ يك تيم بزرگ را انتخاب كرد و سرمربيگري آن را پذيرفت؟ زيدان و بسياري ديگر از ستارههاي فوتبال دنيا بعد از پايان روزهاي فوتبال قهرماني چه روندي را طي ميكنند؟
پـرسـپوليس زماني كه قطبي را در كنار خود نديد، بهترين راه را در جايگزيني پيرواني ديد و مربي جواني كـه سـابـقه «سرمربي بودن» در هيچ تيمي را نداشت يـك شـبـه سـرمـربـي پـرسپوليسي شد كه حاشيهها و فـضـاي خـاصاش بـزرگـانـي چـون پـرويـن، قـطـبي، دنـيــزلـي و…. را فـراري داده بـود، پـيـروانـي جـوان و بـيتجربه كه جاي خود داشت. همگان نيز ديديم كه چطـور پيـروانـي مجبـور شـد عطـاي كـار را بـه لقـايش ببخشـد و در مقـابـل دوربيـنهـاي تلويزيوني بگويد: مربي خارجي بياوريد!
عـلـي دايـي نـفـر بـعـدي بـود، نـاكـامي دايي بعد از آخـريـن حـضـورش در جـامجـهـانـي، او را بـه صرافت مربيگري انداخت، تجربهاي كه اتفاقائ موفق نيز بود. مـربـي و بـازيـكـن سـايـپا قهرماني را با اين تيم جشن گـرفـت و خـود را در قـالـبـي تـازه و بـه عـنوان مربي به فوتبال ايران شناساند.
موفقيت دايي در سايپا اين تصور را براي او به وجود آورد كـه در تيـمهـاي بـزرگتـر نيـز مـوفق خواهد بود. طبـق هميـن انگـاره بود كه پيشنهاد اغواكننده حضور در تيم ملي را پذيرفت و… البته نتيجهاش را هم ديد!
نـفر بعدي صمد مرفاوي است، او اين روزها عنوان سـرمـربـي جـديـد اسـتـقـلال تـهـران، قـهـرمان فصل گذشته فوتبال كشور را يدك ميكشد. مرفاوي مهاجم مـحـجــوب ســالهــاي دور اسـتـقــلال و تـيــم مـلـي سالهاست نفر دوم استقلال است. در استقلال اهواز نـيـز نـفـر دوم كـادر فـنـي مجيد جلالي بود. تنها مورد سـرمـربـيـگـري او، در هـمـين استقلال بود; زمانيكه قـلـعـهنـوعـي به تيم ملي رفت و مرفاوي نفر اول كادر فـنـي شـد.
مـطـمئنا روزهاي خوبي براي كمك مربي سابق آبيها نبود، او در تمام طول دوران فوتبالش نيز يـك خـصـيـصـه ويـژه داشـت; اهل حاشيه نبود. حال چـگـونـه مـيتوانست حاشيههاي كشنده استقلال را كـنـتـرل كند؟ كافي بود چند انتقاد كوچك از مرفاوي مـيشـد تـا او از كـوره در برود، جواب بيمنطق دهد و سوژه مخالفانش را فراهم كند، بيش از اين هم توقعي نـميرفت. او كاراكتر نفر اول بودن را پيدا نكرده بود; او هنوز دستيار بود!
امـروز هـمـان قـضـيـه براي مرفاوي در حال تكرار اسـت، روتـهمـولـر «مـدرس» فـيـفـا را نيز در كنار خود دارد، تـركـيـب نـامـأنوسي كه از قضا در مورد دايي نيز تكرار شده بود. در اينكه هيچ قانوني براي پيشبيني آينده اين تركيب و موفقيت يا عدم موفقيت آنها وجود نـدارد، اما بيم آن ميرود كه مرفاوي قرباني سوم اين انـتـخــاب عـجــولانــه بـاشـد; رونـدي كـه بـيـشـتـر بـه مربيسوزي شباهت دارد تا مربيسازي!
مـرفـاوي در صورت كسب تجربه سرمربيگري در تـيــمهــاي ديگـر مـيتـوانـد سـرمـربـي مـوفـق آينـده اسـتـقـلال باشد; شبيه آنچه قلعهنوعي انجام داد، اما قـبـول ايـن مـسـئـوليت، آينده حرفهاي مرفاوي را نيز دچار مخاطره ميكند. آيا او ميتواند؟