محمد وليميرزا فرمانفرماييان كه زميندار بزرگ و از جمله فئودالهاي با نفوذ اشراف ايراني بوده است، در خاطرات خود از رويداد اصلاحات ارضي علاوه بر اينكه ميخواهد زمينهايش را نگهدارد، انتقادهاي فني قابل توجهي به آن دارد.
وي در بيان ديدگاههايش به سياسي بودن اصلاحات ارضي واينكه ارسنجاني به عنوان مجري اين اصلاحات فاقد دانش كافي بوده است اشاره ميكند و معتقد است كه او به جاي تشريح مسايل به صورت علمي، عموما سخنرانيهاي هيجانانگيز انجام ميداده و مقالهنويسي ميكرده است و…
ديماه 1340
اين روزها غوغاي موضوع اصلاحات ارضي و اصرار وزير كشاورزي به اينكه قانوني كه از مجلسين گذشته، عملي نيست و بايد قانون ديگري كه در اثر مطالعه بيشتر تنظيم كردهام جانشين آن باشد، در محافل برپا نمودهاند.
واقعا در اين موارد است كه ميتوان تشخيص داد كه زمامدار شدن و مديريت امور اجتماع را بر عهده گرفتن، شرايطي ميخواهد و فقط با نطق و بيان و مقاله و مصاحبه درست نميشود. همين مورد در وزير كشاورزي پيدا شده كه مدعي است مطالعات زياد دارد و در امور كشاورزي نظر ايشان صايب است.
در عمل ميبينيم چه پايههاي سستي، اين همه حرفونطق دارد و همان لايحه كه به نظر غيرعملي و به تصويب مجلس رسيده، به مراتب بالمال از اين لايحه فعلي عمليتر و موثرتر بوده؛ چون ده ششدانگ، مثل وزن من سابق است كه من، دو هزار مثقال بود تا هفتصد مثقال و هر ولايتي داراي وزن مخصوص بود. همان ده ششدانگ ممكن است، پنجاه هكتار زمين داشته باشد و ده هزار هكتار و بيشتر هم ده شش دانگ باشد. پس ملاك غلطي است. ولي اگر مالك، چهارصد هكتار براي خودش نگاه ميداشت، با تمام استثنائات قانون و حق دادن به اولاد و غيره، باز مالكين بزرگ كه از دو ده ششدانگي بيشتر داشتند، به اعتراف خود ناچار بودند مطابق قانون صرفنظر از مازاد بدارند و در مراحل اولي كاري انجام شده بود و احترامات قانون مصوبه مجلسين هم به جاي خود محفوظ بود.
ولي ارسنجاني عادت به مقالهنويسي و هوچيگري داشته و اين اوصاف كافي نيستند كه با بينظري چنين مقامي را اشغال و امر مهمي مثل اصلاحات ارضي را به جريان بيندازد و اين است كه بايد در انتظار لااقل مشكلات و حوادث بود و دنبال ماجراهاي بيهوده رفت و آرامش را بر هم زد. براي كار غيرمثمر، حتما بايد اصلاحات ارضي بشود و اوضاع و احوال و تحولات اقتصادي، زمينه را روزبهروز آمادهتر ميكند. قدري مفصل حوصله و آشنايي به زندگي روستايي و حالت روحيه مالكين لازم است و بس كه قانون رخنه بكند و بدون برخورد به لجاج عملي شود. فعلا مالكين با قانون مخالف نيستند، بلكه گفتههاي ارسنجاني محرك آنها گشته است و قانوني كه از مجلس گذشته بود و سه سال در جرايد صحبت و مقالاتي نوشته شده بود و له و عليه اين همه قلمفرسايي گشته و گوش مردم را پر كرده بود، ديگر كسي آشكار و علني مخالفت نميكرد و به مرور تمام مواد همان قانون در مملكت رخنه كرده، عملي ميشد و نقايصي كه در جريان عملي كردن بدان برخورد ميشد، به سهولت به وسيله همان مجلس باز اصلاح ميگشت.
بهمنماه 1340
در دانشگاه تهران اغتشاشاتي روي داده است و زدوخورد شديد بين دانشجويان و قواي پليس و نظاميها روي داده. گفته شد عده زيادي مجروح و حتي چند نفر تلف شدهاند. از هر طرف و هر كسي مطابق نقشه خويش تحريكاتي ميدارند. معلوم نيست حتي تحريكات از خود مقامات عاليه كه مقدرات كشور را در دست دارند، باشد. هر كس نقشي بازي ميكند و مقاصدي به مصلحت خود تعقيب ميدارد. عدهاي از مخالفين اميني را هم توقيف كردهاند؛ از قبيل جعفر بهبهاني و رشيديان. اينها همه از ياران دو آتشه اميني موقع انتخابات بودهاند. بعد از انحلال مجلس، اختلافات بين ياران ديروزي بروز كرد تا كار به دشمني و مخالفت آشكارا رسيد. ارسنجاني هم در بيانات و نطقهاي خودش پاي مالكين را به ميان ميكشد؛ در صورتي كه اين مالكان اخلاقا مرغهاي پاي بسته هستند و آشنايي به آن قبيل كارها ندارند.
اگر هم از اين طبقه بروزاتي بشود، كموبيش در همان محل و ولايتي كه ساكن هستند، ممكن است توليد شود، نه در تهران و در دانشگاه و از بيانات و نطقهاي راديويي پياپي كه ميداد، درجه بياطلاعي اين مرد از اوضاع خارج از تهران ظاهر است.
ديروز با آبوتاب فراوان بيانيه و ابلاغيه صادر ميكرد و از درجه پيشرفت عمل اصلاحات ارضي در مراغه بشارت ميداد و براي اين كار اسم جمشيد اسفندياري را براي نمونه ميآورد كه حاضر شده داوطلبانه ملك خود به نام ورجويي را بين زارعين تقسيم كند. اين شخص جمشيد را همه اهل محل و بلكه تبريز ميشناسند. چندين بار توقيف و به حبس انداخته شده. متعديترين شخص آن محل محسوب است. تمام ثروتش از راه غارت و اجحافات عجيب به زارعين جمعآوري شده. سابقه اين شخص از اول جواني، نوكري حاجابراهيم آقاپناهي بوده و بعد تمام املاك آنها را كه رو به ضعف و به دست وراث افتاده است؛ در واقع اين شخص جمشيد، ساليان است برده و خورده، اما ملك ورجويي، آن هم از قديم، كمعايداتترين ملك بوده؛ زيرا اراضي آنجا را از سابق زارعين، باغ انگور كردهاند و مختصري به عنوان عوايد به مالك فقط ميپرداختهاند. اين است نمونه ابلاغيه دستگاه دولت و وزير كشاورزي، كسي را هم كه ميخواهند براي تبليغ انتخاب كنند، چنين نمونهاي به دست ميآورند كه زنندهترين اشخاص محلي است.
ماجراي پيشامد دانشگاه ادامه دارد. دولت اظهار ميدارد فقط پنج نفر زخمي شدهاند. عقيده مردم كه در خارج به وسيله خبرنگاران منعكسشده، بيش از دويست نفر زخمي و مجروح بوده و به گفته يكي از دكترها، بيمارستانها پر بودهاند. كموبيش جاي تعجب است، چگونه دكتر اميني خودش را در اين لجن فرو برده و هر روز بيشتر فرو ميرود و تمام؛ حب و جاهطلبي و مقام مستبد است. اشخاصي به من تذكر ميدهند كه چرا در قسمت اصلاحات ارضي، تذكراتي كه مفيد باشد به اميني نميدهم. اين مردم ساده، غافل هستند كه اميني، مثل اكثر آنهايي كه به زمامداري ميرسند، وقت و فرصت تفكر سالم ندارد كه ببيند لازم است با اشخاصي بيطرف يا بيغرض شور بشود.
طوري مستغرق در همان اطرافيان خود هستند كه ديگر رهايي نميتوانند پيدا كنند و خود من هم هرچه فكر كردم مرد آن نيستم كه وقت بخواهم و بروم و حرفي بزنم كه مسلما موافق سليقه و طرزتفكر امروزه نخستوزير نميشد.
اين است كه كارها در ايران به طبيعت و جريان روز و پيشامد و تقدير رها ميشود. يك روز در مجلس عقد كه اميني را ديدم، گفتم فكر ميكنيد بشود از مجلس و انتخابات فرار كرد. با تبسم گفت نميكنيم. حالا تا تابستان فرصت ميخواهيم داشته باشيم كه از دستبند و بست وكلا فارغ باشيم، بلكه كارهايي صورت بگيرد و اصلاحات مثبتي بشود. شايد نيت اميني اين باشد؛ ولي از بند و بست رهايي نميتواند داشته باشد. نوع بند و بستها تغيير ميكند. با بودن مجلس و در غياب، آيا كدام كمضررتر باشد، آن را بايد سنجيد.
عادت به تبذير مال ملت و خزانه، طبيعت ثانوي شده و هرچه مقام بالاتر بوده، ديگ حرصوطمع بيشتر به جوشوخروش آمده، چپاول به تمام معني شده است. اميني وارث چنين اوضاع و احوالي است كه از آن پرهيز نميتواند بكند و حاميان ينگه دنيايي همين را ترويج كردهاند و هنوز ميخواهند همين منوال، منتهي با اشكال و صور مختلفه و به دستهاي مختلفه ادامه يابد. براي تشخيص صميميت اين عقيده بايد به اوضاع قسمتهاي ديگر جهان، مثل آسياي شرقي كه كشمكش به منتهاي درجه خود دارد ميرسد، از قبيل ممالك ضعيف لائوس، ويتنام جنوبي، با شخص دستنشانده حضرات، به نام نگوديم دين كه اصرار دارند به هر قيمتي است در راس كارها حفظ كنند و منجر به انقلابات خونين عجيبي گشته است. در صورتي كه در همان حدود و ناحيه از قبيل بيرماني مصونتر از سايرين بوده و سياست شديد و حاد ينگه دنيايي دخالت زياد نتوانسته است بكند و كمتر صحبت زد و خورد در اين كشور كوچك در روزنامهها به چشم ميخورد.
حالا از كشور بزرگ هندوستان صرفنظر بكنيم كه سياست استواري براي خود داشته و تحتتاثير كسي نرفته و از همه استفاده كمكهاي مادي فراوان نموده است. معلوم ميشود دكتر اميني نميتواند با استقلال و آزادي فكر، روش جديدي براي خود پيش بگيرد و دستگاه ما طوري است كه همه همان روال واحد پيش گرفته شده را بايد دنبال كنند و اين راه ما را آخر به كجا خواهد كشيد. حتما بدون صدماتي نخواهد بود و تغييراتي با روش ملايم مشكل به نظر ميرسد و اگر تغييري روي بدهد، به طور انقلابي و اساسي صورت خواهد گرفت.
جرايد آمريكا و انگليس از استقامت اميني در برابر حوادث دانشگاه ستايش ميكنند. به همان درجه راديو مسكو و دوستارانش حملات خود را شديدتر كردهاند، ولي روي هم، بعد از راه انداختن بختيار به خارج، در محيط اقتصادي، آرامش و سكوت پيدا شده است. خود اميني، با گفتارهاي همهروزه خود، به هر بهانهاي شده، فكر انتخابات مجلس را از سرها دور نگاه ميدارد و كمكم تعداد اشخاص مختلف، مخصوصا قسمت بازرگانان و غيره كه در مركز هستند، از عدم لزوم داشتن مجلس سخن به ميان ميگذارند.
در ايران، اكثريت تام، يعني صدي هشتاد مردم، هيچگونه علاقه از اصل به اين صحبتها ندارند و همان فكر نان و آب يوميه خودشان ميباشند و يك ايدهآل نوين به هيچ وجه در مغز خود پرورش نميدهند و قانع به امنيت ظاهرش هستند. اين همه سخنراني ارسنجاني و تحريك احساسات كه عليه مالك ميشود، در هيچ گوشه اتفاق جالبي رخ نداده، در هر گوشه آمريكاي جنوبي يا قسمتي از اروپا اين فكر بروز ميكرد و مطرح ميشد، تمام دهاقين از كلبههاي خود بيرون ميريختند و از طبقه مالك و مباشر، بسا آثاري باقي نميگذاشتند. آنجا همان جريان ديروز و قبل ادامه دارد و در هيچ طبقه حرارتي به خرج داده نميشود، مگر چند نفر به قصد تحريك با بذل مال و اسلحه و كشش فراوان در قسمتهايي موفق به جنبش درآوردن ملت بشوند. فرق حكومت اميني با ديگران مخصوصا طبقهاي از پيروان پير احمدآباد (محمد مصدق) همين است. اميني معناً جلوي انقلاب را ميخواهد بگيرد و به همان سخنپراكني، آن هم از طرف خودش، اكتفا بشود، اما اگر دست ديگري در كار باشد، رشته را خيلي زود از دست او ميگيرند و جريان مسير ديگري پيدا ميكند و كار دست عناصر انقلابي و ورزيده در اين رشته ميافتد.
ارسنجاني با راديو و با مصاحبههاي پيدرپي، افكار خمود اكثريت را به خود سعي دارد جلب بدارد. پيغام و اندرز به كشاورزان عزيز ميدهد كه هوشيار باشند و گول مالكين خونخوار را نخورند و با كم كاشتن، مملكت را دچار قحطي ندارند. غافل از اينكه آنچه را هر كس بايد بكارد، مدتها است زير خاك رفته و بهتر است وزير كشاورزي با شركت مردم به مصلا بروند و دعا كنند كه رحمت الهي دريغ از بارانهاي بهاره نفرمايند. اين سخنپراكنيها خوب روشن ميدارد كه نقص بزرگ زمامداران در هر مقام، عدمآشنايي با جامعهاي است كه ميخواهند ارشاد و اداره نمايند. همان اندازه كه روساي كشاورزي از روحيه و احوالات كشاورز بيخبرند، به همان تناسب، وزير بازرگاني از جامعه بازرگان و تفكر اهالي كماطلاع است و در نتيجه تصميم و پس گرفتن تصميم، توليد هرجومرج در هر رشته است و بازار دغلبازان فقط گرم و ثمربخش ميشود.
طرز گفتارهاي اميني، با اين سخنپراكنيها كه ميشنويم، به نظر مغايرت دارند. اميني در گفتارهايش سعي دارد صلح و آرامش افكار را به دست بياورد و در همه جا موفقيت ندارد، ولي در بعضي محافل سخنانش بياثر نيستند. در جامعه جوانان و دانشجويان از قرار معلوم با بغض و كينه شديد آن روبهرو هستند و جوانان پس از حوادث اخير، حس انتقامي گفته ميشود در خود ميپروراند و حاضر نيستند با شرايط كنوني كار خود را با آرامش كه انتظار دارند، ادامه بدهند. آخرالامر اين كار دانشجويان، كانون بزرگي براي تكرار حوادث بس دامنهداري خواهد شد و ديگران به نفع نظريات خود از اين كانون پرحوادث و جسور استفادههايي خواهند كرد.
بارندگيهاي دو روزه، بيسابقه در اين سه ساله اخير بوده و زمينها را كاملا سيراب ساخته و هوا داراي رطوبتي شده كه باز نويد بارندگي ميدهد، ولي براي ثمربخش شدن، بارندگيهاي بهار، بياندازه مورد احتياج هستند.
بارانهاي روزهاي چهل و هفتاد بعد از عيد، براي زراعتهاي ديم و ساير محصولات، بيحد مفيد واقع ميشوند و سه سال است هيچگونه باراني در اين موسم نباريده. گفته ميشود صد هزار تن گندم از آمريكا حمل ميشود و قراردادي بسته شده است. مخصوصا با اين گفتوگوهاي اصلاحات، اگر باران هم به موقع نبارد و ديمات نرسند، اختلال عمده در زندگي كشاورزان روي ميدهد. شايد در اثر پيشبيني اين گندم را خواستهاند در دسترس داشته باشند، ولي اگر بارندگيها به موقع بشوند، اين عناوين تاثير زيادي نخواهند داشت و محصول معموله به حد كفايت خواهد بود.
جريان طبيعي و تغييراتي كه در زندگي خانوادهها قهرا پيدا شده و بيشتر در اثر اولادها كه در خارج كشور، سالها به تحصيل پرداخته و بهخصوص آنهايي كه از سنين كوچكي در مدارس و بعد دانشگاه گذراندهاند، پس از مراجعت اولاد مالك و بازرگان، به هيچ وجه به رشته كارهاي پدري اظهار علاقه نميدارند، بلكه سازش با كار آنها ندارند و گاهي آشكار مخالف هم هستند. من خودم كه باغاتي احداث كرده و ساليان دراز زحماتي متحمل شدهام و بزرگترين لذت را ميبرم كه هر روزه در تكميل آباداني و نگاهداري آنها به طور سبز و خرم زحمات و بلكه رنج ببرم، دخترم كه مالك همين باغات است و در تعطيلات تابستان ميآيد، يك بار به آنجاها رغبت نكرده با من بيايد و كوچكترين علاقه و تفاخري به داشتن آنها ندارد و بلكه براي گردش با دوستان همسن خود به پيكنيك به باغات كرج يا به كنار دريا رفتن و زندگي در مهمانخانه را به مراتب بيشتر دوست دارد و براي خودش لذتبخش ميداند و اين جريانات خانوادگي هر روز توسعه مييابد و در نتيجه مالكيت خصوصي هم ضعيفتر ميگردد. چنانكه من مكرر در فكر هستم اين باغات را ميتوانم به طريقي تبديل به باغات عمومي يا وقف بكنم كه لااقل در آينده هم مورد استفاده جمع واقع شوند و همه از بين نروند.
به تدريج مالكيت خصوصي تبديل به مالكيت دستهجمعي و عمومي خواهد شد. از نظر اقتصادي هم طوري است كه خرجودخل ندارند و بايد دو سال مبالغي از فروش زمين يا از محل ديگري، كمبود مخارج داشتن باغات متعدد را جبران نمود. حتي خانوادههاي روستايي كه درآمد مختصر از باغات دارند و همگي كارهاي باغ را انجام ميدهند و كمتر از ما مزد كارگر و عمله دارند، ولي آنها هم براي تامين آب باغات خود اكثرا بايد ساعتي سيچهل تومان بدهند؛ آب موتور چاه عميق خريداري كنند و از طرفي قيمتهاي غير ثابت ميوه در ميدان كه در اوايل حمل بار از باغات تنزل زياد ميكند، اين قبيل باغدارها، مخصوصا اگر سال بد بيايد و آفت باشد و با قيمت روزافزون كود كه از ضروريات است، آنها هم ممكن است طاقت نياورده و باغات را به اشخاص مشتري و اصناف كه پولي در دست دارند، بفروشند و دنبال كسب ديگري بروند. در صورتي كه توجه به تمام اين مسائل از سياست كشاورزي دولت بايد باشد و بايد تثبيت قيمت را به طور عادلانه معمول دارند. اعتبارات وامي به صاحبان باغات بدهند در دفع آفات از طرق عملي كمك نمايند. براي تامين آب فكري بكنند يا جلوگيري از ورشكستگي افراد علاقهمند به شغل باغداري بشود و عملا از اشخاصي كه زارع يا باغدار هستند، حمايت نمايند و اكتفا به نطق و گفتار ننمايند.
چند روز قبل جلسهاي از مالكين در منزل بهزادي كه خود در فيروزآباد خلخال مالك است، تشكيل بود و دكتر اميني هم آمده، شركت نمود. چند نفر از مالكان اصرار داشتند كه من هم شركت كنم؛ چون سالها است از تمام اين مجالس گريزان هستم، در اين موقع بهخصوص، به يكي از آقايان كه اصرار ميداشت، گفتم من نه با شما مالكين هم عقيده هستم و نسبت به طرز عمل وزير كشاورزي هم نظر تنقيدي دارم و چون ميدانم هيچ يك از اين اخبارات موثر نيست، شركت من عمل بيهوده و زايد است و نرفتم. بعد معلوم شد حضرات انتقاداتي كردهاند. نخستوزير هم جوابهاي سختي داده است و صراحتا گفتم كه مصصم هستند، همين مواد تصويبي خود دولت را به موقع اجرا بگذارند؛ ولي طرز بيان و سخنراني اميني معمولا ايجاد عصبانيت نميكند و خوب ميتواند شيرهمالي و مطالب را سنبل كند و جماعت شنوندگان خود را به ترتيبي قانع نمايد.
از طرف بهبهاني، شرح تلگرافي به شاه عرض شده؛ در زمينه تعطيل مجلسين و رفتار خشن مامورين با دانشجويان، لحن خيلي جدي و بيپروا بوده، ولي معلوم نيست چه اثري داشته و چيزي بروز نكرده است. ولي فعلا به اتكاي ينگه دنيا، اميني بر مركب سوار است و مشق جوجه ديكتاتوري ميكند. به قوانين موجوده اعتنايي ندارند و عقيده دارند همين طور كه سالها است وزارت كشور جانشين قانون انجمن شهر تهران است، دولت خود را جانشين قانوني مجلسين ميداند، ولي قوانين را به مقتضاي هر روز تغيير ميدهند و نام مصوبات خود را قانون ميگذارند و فشار در اجرا ميآورد و زور هم دارند و كسي عادت به مقاومت ندارد.منبع: دنیای اقتصاد