برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان چشمان نفرین شـده pdf از پروانه قهارزاده با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان پروانه قهارزاده مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان چشمان نفرین شـده
لب صخره ایستادم و به درون آب خیره شـدم
حیوان درون رودخانه کف بالا مـیآورد و وحشیانه پیش مـیرفت
اگر یک قدم برمـیداشتم و خـودم را تـوی دهانش مـیانداختم
چه مـیشـد؟! آنچه در این رمان آمدهاست، داستانی
غیرمعمول و صدالبتـه غیرمعقول است که با
موضوع معمولی علاقه دختری به یک پسر شروع مـیشود و در انتـها
سر از ناکجاآباد در مـیآورد و در آخر آنچه از آن باقـی مـیماند،
اندوختـههای کـالیاسا است که چراغ راهنمای
اوست در مسیری که در انتـها به داشتـههایی مـیرسد که ندانستـه آنها را نفی مـیکرده است
رمان پیشنهادی:دانلود رمان من مطلقه ام یاسمن
قسمت اول رمان چشمان نفرین شـده
با عجله به سمت ایستگـاه قطار مـیـدویـدم.
با دست چپم چمدانم را که کمـی سنگین بود، دنبال خـودم
مـیکشیـدم و در همانحال با دست راستم
در تالش بودم بلیتم را از جیب بغلی کوله پشتیام بیرون
بکشم.
مأمور قطار آخرین مسافر را سوار کرده بود و مـیخـواست در قطار را ببندد که با دیـدن من مجبور شـد صبر
کند. بلیت را که کمـی پاره شـده بود، به دستش دادم. بیحوصله نگـاهی سرسری انداخت و پس داد.
چمدان را به سختی از پلهها باال کشیـدم؛ در حالیکه مأمور کوچکترین
تالشی برای کمک به من نکرد.به زحمت از مـیان مسافران
سرگردان در راهرو، کوپهام را پیـدا کردم. در کوپه را که باز کردم، مثل همـیشـه
همهی سرها به سمتم برگشت. یک زن و دو مرد در کوپه بودند. خدا را شکر کردم که هیچ خانوادهای در
کوپه نیست. هیچ حوصله سر و صدای بچهها را نداشتم. خـوشبختانه صندلیام کنار پنجره افتاد.
سر جایم که نشستم، قطار راه افتاد و من خـوشحال از اینکه همهی درختـها
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید