دانلود رمان واحد روبرویی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
📚#پاییز_هزار_رنگ
✍️نویسنده: #شیرین_عمرانی
✨ژانر: #عاشقانه
📑خلاصه:
– ممنون از کمکتون… حالا میشه بگید دقیقا چه اتفاقی افتاده که اومدید اینجا و…
– مزاحمتون شدم.
سرم رو پایین میندازم. جملهم رو به بهترین شکل ممکن کامل کرده.
– چه خوبه که آدم رکی هستید… از آدمای دورو متنفرم.
واقعا برام مهم نیست که در موردم چی فکر میکنه اما خب نمیشه که به قول خودش رک باشم و بروش بیارم که باید آشپزخونه رو ترک کنه.
– البته میدونم که مطمئناً نظرم براتون مهم نیست اما خب دوست داشتم که بگم، در مورد عمه هم باید بگم آزمایشhcg مثبت بود.
دانلود رمان عاشقانه پاییز هزار رنگ
قسمتی از متن رمان پاییز هزار رنگ
موهای مشکی و سرکش اش از کنار شقیقه هاش پایین می ریزن و صورت گندم گونش رو قاب میگیرن. نفس توی سینه ام حبس میشه و من محو زیبایی بکر و دست نخورده اش میشم و نگاهم مستقیم رو چشم هاشکه تا آخرین جای ممکن باز شده ثابت میمونه پیچ های به سمت قلب دارن پس من تا نفهمم توی قلباش چی میگذره دست از سر چشم هاش بر نمیدارم.. ي ناغافل توی جاش تکون میخوره و میخواد عقب گرد کنه.
اما من کنترل حرکات ام رو از دست میدم و ناخوداگاه از چشم های یخ زده اش نگاه میگیرم. با مکث سر جاش وای می ایسته لباش رو گاز میگیره و به دستهامون اشاره میزنه. میشه ولم کنید؟!…نه تنها ولش نمیکنم بلکه حتی یک قدم جلوتر هم میرم که عطسه میکنه. روی صورتش خم میشم و نگاهم رو بین چشمهاش جابجا میکنم. میشه ولت نکنم و تا آخر دنیا دستات رو توی دستام نگه دارم؟…
آب دهنش رو با سرو صدا قورت میده و پشت سر هم پلک میزنه. توی تاریکی اتاق پلیورم رو یه گوشه میندازم، تیشرتم رو از سرم در میارم و روی تخت ولو میشم. هنوز چشمام گرم نشده که گوشیم زنگ میخوره، از روی تخت خم میشم و با چسم های بسته دستم رو توی تاریکی روی زمین میچرخونم و گوشیم رو برمیدارم. با دیدن اسم مامان تماس رو وصل میکنم و با صدای خواب آلوده سلام میدم. سلام پسرم حالت خوبه؟…صدای گرفته ام رو صاف میکنم و مودبانه جواب میدم ممنون شما چطورید؟