دانلود رمان آبان از هاله نژادصاحبی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آبان زند… دختره هفده سالهای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!
خلاصه رمان آبان
تو هم با این داداشت برو خداحافظی، سایه که رفت زنگ در را زد و منتظر ماند. با استرس هی دور و اطرافش را نگاه میکرد لعنت به نریمان و حس ترسی که به دلش ریخته
بود. لعنت به اویی که باعث شده بود حتی از سایه خودش هم بترسد. در با صدای تیکی باز شد. اسوده نفس عمیقی کشید و داخل رفت. آنقدر بی پناه بود که میترسید روزی از مدرسه برگردد و کسی در را به روی اش باز نکند. طول حیاط را به سرعت طی کرد.
آنقدر خسته بود که دلش میخواست تا صبح فردا عمیق بخوابد. جلوی در ورودی که ،رسید با استرس مقنعه اش را جلو کشید و نفسش را به بیرون فوت کرد. چند تقه آرام به در چوبی زد و در حالی که زیر لب صلوات میفرستاد داخل رفت. با دیدن معصومه خانم و ریحانه که بی توجه به او مشغول گفتگو بودند لبهایش را با استرس گاز گرفت و آرام سلام داد. هیچ کدام جوابش را ندادند.
شاید توقع زیادی بود اما تصور میکرد حداقل در جوابش سری تکان دهند، نه که در این حد نادیده اش بگیرند. نگاه از آن دو برداشت و آرام راهی اتاق مشترک اش با حافظ شد.