معرفی و دانلود رمان ایست قلبی اثری از مقصوده بخشنده

معرفی و دانلود رمان ایست قلبی اثری از مقصوده بخشنده pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان ایست قلبی از مقصوده بخشنده  با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

امیر در شب عروسیش با آرام، ناپدید می‌شود. در پی ناپدید شدنش، اتفاقاتی روی می‌دهد که آرام اسراری در رابطه با امیر متوجه می‌شود که باعث شعله‌ور شدن دوباره عشق قدیمی آرام می‌شود.

خلاصه رمان ایست قلبی

آرام: لطفا بذار واسه یه روز دیگه، الان سرم درد می کنه. علی: پس بهت زنگ می زنم. اگه کارم مهم نبود، اصرار نمی کردم. آرام با تردید نگاهی به علی انداخت. علی با چشمانی که برق می زد نگاهش می کرد. تا به یاد داشت، هیچ وقت علی مستقیم به چشمانش نگاه نمی کرد. آرام: اتفاقی افتاده؟ علی: نه! نگران نباش. آرام: باشه، پس می بینمت. خدافظ! پویا عصبی سوار ماشین شد و از آینه نگاهی به هردویشان کرد. دلش می خواست همه ی حرصش را سر علی در بیاورد. آرام را دید که از علی دور شد و سوار ماشین الهه شد. نفسش را با حرص بیرون داد، استارت زد و به سمت خانه حرکت کرد. آرام: سلام مامان! من اومدم. شهناز: سلام عزیز دلم، خوش گذشت؟ آرام: آره خوب بود ولی خسته شدیم بازم وسیله می خواد. شهناز:بمیرم واسش! الان باید برای عروسیش خونش رو بچینیم.

آرام همان طور که مادرش را در بغل می گرفت گفت: آرام: خدانکنه مامان مهربونم. آرام به سمت اتاقش رفت و لباس هایش را عوض کرد. با صدای بلند گفت: آرام: مامان چایی داریم؟ شهناز: آره عزیزم. الان میارم. آرام روی کاناپه رو به تلویزیون نشست و همانطور که کانال ها را زیر و رو می کرد گفت: آرام: مامان امشب علی یه جوری بود. شهناز چایی ها را روی میز گذاشت. شهناز: مثلا چه جوری؟ آرام: مثل همیشه نبود یعنی منم مثل قبل باهاش احساس راحتی نداشتم. شهناز: چیزی گفته یا کاری کرده مگه مادر؟ آرام: اولش که راجع به امیر پرسید که اگه برگرده قبولش می کنم یا نه، منم گفتم نه. سرمیز هم همش می خواست حرف بزنه. آرام مکثی کرد و به مادرش نگاه کرد. شهناز: خوب؟

آرام: وقتی می خواستیم برگردیم، گفت بیا تا خودم برسونمت. شهناز سری تکان داد. شهناز: خوب مگه بده؟ می خواسته برسونتت! آرام: آخه به قول خودش کار مهمی داشت. علی چه کاری می تونه با من داشته باشه؟ شهناز در فکر فرو رفت. شهناز: چی بگم والا؟ خاله شهلا هم چند بار تو اون هفته زنگ زد، قرار شد پس فردا بیاد خونمون. آرام با چشمان مشکوک نگاهی به مادرش انداخت. آرام: با کی؟ شهناز: خودش تنها! آرام: این مادر و پسر مشکوک می زنن. شهناز: نه عزیزم! چرا به همه شک داری؟ بیچاره خالت دلش گرفته بود. می گفت یه دختر داشت که شوهرش دادم، فکرکردم فاصله زیادی نداریم، زود به زود میاد اما اونم گرفتاره. می گفت باید به فکر آوردن یه عروس باشه. آرام نمی خواست به فکری که در ذهنش می گذشت ادامه بدهد.

معرفی و دانلود رمان ایست قلبی اثری از مقصوده بخشنده pdf رایگان بدون سانسور

  • 28 نوامبر 2024
  • میثم
https://hsqom.ir/?p=2021
لینک کوتاه مطلب:
موضوعات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " قم رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.