دانلود رمان نه من نه تو از سها_۲۴ با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این یه زندگیه! پر از حس حسرت، کینه و غم اما یه زمانیم عشق و مرحمتم این بین جوانه میزنه. زندگی با حس غرورش تو وجود آدما اونارو به سمت حسرت، غم وکینه هل میده! تا کی غرور و تا کی کینه؟؟ حس مرحمت و عشق کی جوانه میزنه؟؟ بین این سوال ها آدمایی هستن که با حس غرور و کینشون زندگی خودشونو خراب می کنن و آدمایی که با حس عشق و مرحمت زندگی خودشونو به اوج خوشبختی می رسوننقول بدیم که نه من غرور داشته باشم نه تو!
خلاصه رمان نه من نه تو
“شهروز” نگاهی به ساعت انداختم ۷ دقیق بود جونم دقیق بودنم. از روتخت بلند شدم و به سمت دستشویی راه افتادم، بعد شستن دست و صورتم پلیور مو پوشیدم و رفتم که روزمو با ورزش شروع کنم. از پله های ویلا رفتم پایین که بهناز و رها رو دیدم داشتن باهم حرف میزدن چشمم خورد به ساک دستی بهناز پس معلومه که داره میره ایولا. بهشون نزدیک شدم بهناز رها رو بغل کرد و بعدی مکث کوتاه از آغوشش جدا شد و بدون نگاه کردن به من سوار تاکسی دم درحیاط شد و رفت. زیر لب گفتم: جریان بهنازم تموم شد اما اون شخصی که اس داده
هنوز پیدا نشده. رها که صدامو شنیده بود اومد نزدیک تر و گفت: به کسی شک کردی؟؟ _شخص خاصی به ذهنم نرسیده مطمئنا که کار شماها نیست. رها-خوبه که مطمئنی. چرا این انقدر تو خودشه و مغرور شده؟؟ منتظر جوابی از من بود اینو از چشماش که بهم زل زده بود فهمیدم من که خدای مغروری و بی توجهی!! شروع کردم به دوییدن. از جلوی ویلای رادمهری ها رد شدم که ذهن و فکرم پر کشید سمت جواب آیسل!! ینی قبول میکنه؟ اگه نکنه چی؟ سر جاده ایستادم. من چم شده؟؟ چرا این آیسل برام پر اهمیت شده؟ دیگه خودمو نمی شناسم،
منی که حتی یه نگاهم به دخترا نمی انداختم حالا چه برسه یکیشون برام مهم شه. یکی زدم رو پیشونیم و پشت سرهم به خودم گفتم دیوونه دیوونه.همون موقع صدای شمیم رو شنیدم که داشت با یکی حرف می زد. رفتم سمت صداش از جاده فاصله گرفتم و راهمو به سمت چپ پیش گرفتم. شمیم و نگار و دیدم رو چمنای نزدیک جاده نشسته بودن و شمیم بلند بلند حرف میزد. منم عین دزدا پشت یکی از درختا که نزدیکشون بود وایستادم. قربون هرچی درخت بشم که موقعیت میده دست آدم. شمیم: داشتم می گفتم این دختر تکه تک!