دانلود رمان داغ تر از جهنم از مژگان فخار با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان زندگی دختری شاد و آشپز است که با تک تک مشکلات در زندگی اش قصد جنگیدن دارد که ناگهان در اثر یک اتفاق پای پسری در زندگی اش باز میشود، زندگی زنی است با رازی سر به مهر در گذشته اش که در آستانه میانسالی زندگی اش دست خوش تغییر میشود، زندگی پسری جوان است که با وجود این که زندگی خوبی دارد اما درگیر حسی میشود که او را به سمت دختر قصه هل میدهد و باعث میشود زندگی این سه شخص به هم گره بخورد…
خلاصه رمان داغ تر از جهنم
*از زبان ثمین* دکمه شلوار لی رو به زور میبندم و نفسم رو بیرون میدم لعنتی همتون زود به زود تنگ میشین. نگاهی به هیکلم میکنم و با اعتماد به نفس میگم:من فقط توپرم توپر و قد بلند دوست داشتنی. بوسی توی آینه برای خودم میفرستم و بافت سورمه ای رو به تن میکنم. ظرف الویه و دلمه رو به حیاط میبرم و در رو باز میکنم. _سلام اینم سفارشاتون. _مرسی ثمین جان لطفا بذار توی ماشین. زن در عقب رو باز میکنه و ظرف ها رو توی سمند نقره ای میذارم. _عزیزم حسابم چقدر میشه؟ _قابلی نداره، صد و چهل تومن. _ممنونم. بفرمایید. پول ها رو توی کیف پول میذارم و بعد رفتن زن به سمت
اولین بانک میرم و همه صد و چهل تومن رو توی حسابم میریزم. نگاه سوالی به کارمند بانک میکنم و میگم: می تونم بفهمم چقدر توی حسابمه؟ _بله، سه میلیون و هفتصد هزار تومن میخواین کارت داشته باشین؟ _کارت اعتباری؟ _بله راحت صادر میکنیم. _نه فعلا نمیخوام ممنونم. _هرطور میلتونه. وقتی وارد خونه میشم دایی فرهاد نگاه خندونی بهم میکنه و میگه: خوب شدم ثمین؟ تا حالا اون رو با موهای ژل زده ندیده بودم و خندهم میگیره. _می خوای بری خواستگاری کیه اون دختر بدبخت. _از خداشم باشه که زن من بشه. _اوه، حرف های جدید میشنوم. دلت رفت ها. _نه بابا. کسی نتونسته دلم رو اسیر
خودش کنه. دل من دله نه ژله. خنده ای میکنم. _مطمئنی ژله نیست؟؟ من از مامان چیزای دیگه شنیدم. _مثلا چی؟ _خبب. دوست دخترای دوره دبیرستانت یا اون دختره بهاره که تو دوره سربازی عاشقش بودی یا اون دختره که یه بار رفتی خواستگاری و… دایی قوطی ژل رو نزدیکم پرت میکنه و با بالا بردن دست هام میگم: -عصبی نشو ،خب خواستم ژله بودنت رو ثابت کنم… ببخشید ژله بودن دلت رو ثابت کنم.دایی جدی میشه و با برداشتن دسته چکش از کشو میگه: دارم میرم پیش دکی. جدی میشم و زل میزنم به دسته چکش. _آدم با دسته چک نمیره پیش یه دکی، با دفترچه میره. _اون دکی ها که نه…