دانلود رمان شاهزاده از نیلوفر جهانجو با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
شاهزاده روایت گر زندگی یه دختره که تو پستی و بلندی های زندگی به شدت اسیب میبینه و تمام تلاشش رو برای سرپا موندن می کنه… دختری که تو خانواده شاهزاده خطاب میشه و برای همه عزیزه دختری مهربون، ساده، خوش قلب و پر از احساس… تمام احساسات بکر دخترونه ش رو وسط می زاره اما شاهزاده روایتگر زندگیه یه مرد هم هست که بهتره خودتون باهاش اشنا بشین…
خلاصه رمان شاهزاده
نگاهی به بچه ها که هر کدوم یه طرف روی چمن ها ولو شده بودن انداختم..لبخند نشست رو لبام… فکر کنم من تنها دختر اروم و با ادب این اکیپ چهار نفره هستم… با صدای افسون بهش نگاه کردم: -وایی!..اومدن..اومدن!.. رد نگاهشو دنبال کردم و رسیدم به دو پسری که بدون توجه به اطرافشون مشغول حرف زدن بودن و تو همون حال روی نیمکت نشستن… برگشتم سمت بچه ها که دیدم همشون با دهنای نیمه باز و چشمایی که انگار می خواستن اون دو نفر رو قورت بدن نگاهشون میکردن…
خنده تقریبا بلندی کردم که همشون با تکون محکمی به خودشون اومدن… تبسم چشم غره ای بهم رفت و پر حرص گفت: -کوفت دختره ی نفهم!… خودش بلد نیست چشم چرونی کنه مارو هم نمی زاره… چه مرگته؟!… همیشه دقیقه نود ضدحال می زنی! بلندتر خندیدم… همشون با هم شاکی بهم چشم غره رفتن… خواستم چیزی بگم که یهو بیتا که تا الان ساکت به پسرا نگاه می کرد، نیم خیز شد و گفت: -وای بلند شدن!..کجا می خوان برن؟… تورو خدا نرین جایی که نتونم ببینمتون…